قطره دلش دریا می خواست خیلی وقت بود كه به خدا گفته بود هر بار خدا میگفت:از قطره تا دریا راهی است طولانی...راهی پر از رنج و عشق و صبوری(هر قطره را لیاقت دریا نیست!) قطره عبور كرد و گذشت.قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد و به آسمان رفت.هر بار چیزی تازه از رنج و عشق نو صبوری آموخت تا روزی كه خدا گفت:(امروز روز تو ست روز دریا شدن و خدا قطره را به دریا رساند)روزی دیگر از خدا پرسید:(از دریا بزرگتر هم هست؟؟؟)خدا گفت:آری هست.((پس من آن را می خواهم بزرگترین را...بی نهایت را...))خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت...وگفت :(این بی نهایت است آدم عاشق بود دنبال كلمه ای می گشت كه عشقش را توی آن بریزد...اماااا هیچ كلمه ای توان سنگینی عشق را ندااااااشت. قطره از قلب عاشق عبور كرد و آدم همه ی عشقش را توی یك قطره ریخت و وقتی قطره از چشم عاشق چكید خدا گفت::: حالا تو بی نهایتی چون عكس من در چشمان عاشق است...
تغذیه مناسب دانش آموزان در فصل امتحانات
آنچه دانش اموزان در ایام امتحانات باید بدانند
101660 بازدید
29 بازدید امروز
53 بازدید دیروز
348 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian