×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

الهه ناز

همیشه عاشق

× عشق آن نیست که یک دل به صد یار دهی عشق آن است که صد دل به یک یار دهی با سلام به تو که در درون قلبت جز مهربونی و صفا و صمیمیت چیزی نیست بیا و با من باش که منتظر نوشته های زیبایت هستم قطار می رود- تو می روی- تمام ایستگاه می رود-و من چقدر ساده ام که سالهای سال در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستادام--و همچنان به نرده های ایستگاه تکیه داده ام اگر آنقدرخوشبختی که عاشق باشی ، عشقت را گرامی بدار ،آشیانه ای به آن بده الهه ناز
×

آدرس وبلاگ من

elahenaz.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/sepidee

فردریش نیچه

بلند پروازی من آنست که در ده جمله چیزی را بگویم که کسی دیگر در یک کتاب می گوید ..

با دیگران بودن آلودگی می آورد.

باید در تضادهای دوگانه شک کرد. از کجا معلوم که این تضادهای دوگانه اصلا وابسته به هم و یکی نباشند؟ در فلسفه معین ارزشی بیشتر از نامعین دارد همان طور که ارزش نمود کمتر از حقیقت است.

نادرستی یک حکم باعث نمی شود که آن حکم را رد کنیم ، احکام نادرست برای زندگی بشری ضروری است و رد کردن آنها را به معنای رد کردن زندگی است. .

حرف کسانی که می گویند عشق بری از خودخواهی ست خنده دار است زیرا همه چیز طبق خواست قدرت ما است

آنچه برای یک نفر سزاوار است نمی توان گفت برای فرد دیگر هم سزاوار است. به عنوان مثال انکار نفس و افتادگی سزاوار یک فرمانده نیست و برایش فضیلت محسوب نمی شود. حکم یکسان صادر کردن برای همه غیر اخلاقی ست.

آینده از آن کسانی است که به استقبالش می روند

 فرد خلوت نشین می گوید که واقعیت در کتاب های نیست و فیلسوف آن را پنهان می کند. فرد والا از فهمیده شدن توسط دیگران در هراس است نه از بد فهمیده شدن چون می داند که کسانی که او را بفهمند به سرنوشت او یعنی رنج کشیدن در دنیا دچار خواهند شد. .

همه به چیزی دلبستگی دارند و افراد والاتر به چیزهای والاتر اما افراد فرومایه فکر می کنند که افراد والاتر به چیزی دلبستگی ندارند و ظاهربینی افراد فرومایه از سطحی نگری و ریاکاری آنهاست و برپایه هیچ شناخت اخلاقی نیست..

با رنج عمیق درونی آدمی از دیگران جدا می شود و والا می شود. ..

 

انسان های آزاده دل شکسته و پر غرور خود را پنهان می کنند.

 

کسانی که در خود احساس حقارت می کنند به دیگران رحم می کنند اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند! یعنی درد می کشند و می خواهند با دیگران هم دردی کنند.کسانی که با دیگران همدردی می کنند به دلیل دردمند بودن خودشان است.

لذت بیرحمی در دیدن رنج دیگران است اما فردی که بیرحم است این بیرحمی گریبانگیر خودش هم می شود و به ایشان نیز آزار خواهد رسید.

کسانی که مردم از آنها به صاحبان اخلاق یاد می کنند اگر ما اشتباهشان را ببینیم از ما به بدی یاد خواهند کرد حتی اگر دوست ما باشند.

اختلاف طبقاتی از ضروریات جامعه است چون عامل اشتیاق به پرورش حالت های والاتر کمیاب تر دورتر و عامل چیرگی بر نفس می شود. .

هر اخلاق و دستور اخلاقی طبیعت بردگی و حماقت را پرورش می دهد زیرا روح را با انضباط تحمیلی خود خفه و نابود می کند.

 

یک دانشمند حتی برای عشق زمینی هم وقت ندارد! او نه رهبر است نه فرمانبردار. او کمال بخش نیست.سرآغاز هم نیست. او فردی بی خویشتن است.

 کسی که دلش را به بند بکشد جانش را آزاد کرده است.

 دانستن و از مسئولیت فروگذار نکردن و آن را به دیگران محول نکردن از نشانه های والا بودن است.

 

آنچه والا بودن یک فرد را ثابت می کند کرده های او نیست چون بیخ و بن آنها معلوم نیست و معانی مختلف دارند بلکه ایمان اوست

پاکی نفس جدایی می آورد

انسان نمی تواند از غرایز خود فرار کند ، وقتی از خطر جانی دور شود دوباره به غرایزش برمی گردد

 

نسبت به فرد پایین تر از خود نفرت نداریم بلکه نسبت به فرد برابر با خود یا بهتر از خود.

 

کسی که بخواهد به سمت معرفت برود از خدا فاصله می گیرد.

 

اجحاف نکردن و آسیب نرساندن به دیگران برای رسیدن به برابری اصل بنیادی جامعه است ولی این خواست نفی زندگی ست چون زندگی بهره کشیدن از دیگران است که ناتوان ترند.

 آدمی به خاطر نیاز به مراقبت و کمک دیگران با آنها ارتباط برقرارمی کند.

پیشداوری درباره اخلاق به این معناست که نیت اعمال را منشاء آنها می دانیم. .

از فلاسفه می خواهم که به دنبال حقیقت نروند چون حقیقت نیاز به پشتیبان ندارد.

هیچ پدیده ای اخلاقی نیست بلکه ما آن را اخلاقی تفسیر می کنیم.

 فیلسوفی که درصدد آفرینش جهان بنابر تصور خویش است می خواهد همه به فلسفه اش ایمان بیاورند و این همان روا داشتن استبداد بر دیگران است. .

حقیقت مانند دریا است که چون نمک آب دریا زیاد است تشنگی را رفع نمی کند. اگر حقیقت آدمی تحریف شود مثل آب شور دریا خواهد بود که تشنگی اش را رفع نخواهد کرد.                             

خطر خوشبختی در این است که آدمی در هنگام خوشبختی هر سرنوشتی را می پذیرد و هرکسی را نیز.

 خیر نباید همگانی باشد وگرنه دیگر خیر نیست زیرا چیزهای همگانی ارزشی ندارند.

 

نمی توان از همساز با طبیعت بودن یک اصل اخلاقی برای خود ساخت. زیرا طبیعت بی رحم است و اگر آدمی بخواهد مطابق با طبیعت زندگی کند باید بی رحم باشد .

 

فلسفه همان خواست قدرت است همان خواست علت نخستین.

استعداد آدمی را می پوشاند و وقتی استعدادش کاهش یافت آنچه هست نمایان می شود.

 باید بر فریب حواس خود پیروز شویم .

 

جمعه 2 اردیبهشت 1390 - 7:50:23 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://nedayearames.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 8 اردیبهشت 1390   2:28:25 PM

اگر زیبایی را آواز سر دهی ، حتی در تنهایی بیابان ، گوش شنوا خواهی یافت

http://hnkam.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 2 اردیبهشت 1390   9:58:06 PM

سلام

وبلاک بسیار خوبی دارید تحت تأثیر برخی از نوشته ها قرار گرفتم در صورتی که اجازه دهید آنها را کپی کنم. منتظر جواب هستم

آخرین مطالب


بی قرارم امروز


ما که ندیدیم


سلام مسیح


فصل امتحانات و اضطراب


تغذیه مناسب دانش آموزان در فصل امتحانات


آنچه دانش اموزان در ایام امتحانات باید بدانند


سلام سهراب


خیلی نامردی غریبه


برای من...


برای روز میلاد تن من،


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

100782 بازدید

48 بازدید امروز

12 بازدید دیروز

259 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements