×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

الهه ناز

همیشه عاشق

× عشق آن نیست که یک دل به صد یار دهی عشق آن است که صد دل به یک یار دهی با سلام به تو که در درون قلبت جز مهربونی و صفا و صمیمیت چیزی نیست بیا و با من باش که منتظر نوشته های زیبایت هستم قطار می رود- تو می روی- تمام ایستگاه می رود-و من چقدر ساده ام که سالهای سال در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستادام--و همچنان به نرده های ایستگاه تکیه داده ام اگر آنقدرخوشبختی که عاشق باشی ، عشقت را گرامی بدار ،آشیانه ای به آن بده الهه ناز
×

آدرس وبلاگ من

elahenaz.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/sepidee

شکلات

يک شکلات شروع شد من يک شکلات گذاشتم تو دستش اونم يک شکلات گذاشت تو دستم من بچه بودم اونم بچه بود سرمو بالا کردم سرشو بالا کرد ديد که منو ميشناسه خنديدم گفت دوستيم؟ گفتم دوست دوست گفت تا کجا؟ گفتم دوستي که تا نداره گفت تا مرگ خنديدمو گفتم من که گفتم تا نداره گفت باشه تا پس از مرگ گفتم: نه نه نه نه تا نداره گفت: قبول تا اونجا که همه دوباره زنده ميشن يعني زندگي پس از مرگ باز هم با هم دوستيم؟ تا بهشت تا جهنم تا هر جا که باشه منو تو با هم دوستيم خنديدمو گفتم تو براش تا هر جا که دلت مي خواد يک تا بزار اصلا يک تا بکش از سر اين دنيا تا اون دنيا اما من اصلا براش تا نميزارم نگام کرد نگاش کردم باور نميکرد مي دونستم اون مي خواست حتما دوستيمون يک تا داشته باشه دوستي بدون تا رو نميفهميد !! گفت بيا برا دوستيمون يک نشونه بذاريم گفتم باشه تو بذار گفت شکلات باشه؟ گفتم باشه هر بار يک شکلات ميذاشت تو دستم منم يک شکلات ميذاشتم تو دستش باز همديگرو نگاه ميکرديم يعني که دوستيم دوست دوست من تندي شکلاتامو باز ميکردم ميذاشتم تو دهنم تندو تند مي مکيدم ميگفت شکمو تو دوست شکموي مني وشکلاتشو ميگذاشت توي يک صندوقچه کوچولوي قشنگ ميگفتم بخورش ميگفت تموم ميشه مي خوام تموم نشه برا هميشه بمونه صندوقچش پر از شکلات شده بود هيچکدومشو نمي خورد من همشو خورده بودم گفتم اگه يک روز شکلاتاتو مورچه ها بخورن يا کرمها اون وقت چي کار ميکني؟ ميگفت مواظبشون هستم ميگفت مي خوام نگهشون دارم تا موقعي که دوستيم و من شکلاتمو ميذااشتم تو دهنمو مي گفتم نه نه نه نه تا نه دوستي که تا نداره !! يک سال دو سال چهارسال هفت سال ده سال بيست سالش شده اون بزرگ شده من هم بزرگ شدم من همه شکلاتامو خوردم اون همه رو نگه داشته اون اومده امشب تا خداحافظي کنه مي خواد بره اون دور دورا ميگه ميرم اما زود برميگردم من که ميدونم اون بر نميگرده يادش رفت به من شکلات بده من که يادم نرفته شکلاتشو دادم تندي بازش کرد گذاشت تو دهنش يکي ديگه گذاشتم تو اون دستش گفتم بيا اين هم آخرين شکلات براي صندوقچه کوچولوت يادش رفته بود يک صندوقچه داره برا شکلاتاش هر دوتا رو خورد خنديدم ميدونستم دوستي اون تا داره اما دوستي من تا نداره مثل هميشه خوب شد همه رو خوردم اما اون هيچ کدوم رو نخورده حالا با يک صندوقچه پر از شکلاتهاي نخورده چي کار ميکنه؟
دوشنبه 23 اسفند 1389 - 11:36:27 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://sakartvelo-georgia-gorjestan.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 29 اسفند 1389   2:50:21 PM

بهانه ی دخترا: 1 - فاصله سنی مون خیلی زیاده(یعنی خیلی از مرحله پرتی) 2 - من به تو علاقه به اون صورت ندارم (یعنی خیلی بد هیکلی) 3 - من الان تو موقعیت بدی هستم (یعنی دلم یه جا دیگه گیره) 4 - تقصیر تو نیست تقصیر منه (یعنی عجب غلطی کردم با تو دوست شدم) 5 - من تو دوستیمون از هیچ کاری دریغ نکردم (یعنی هر غلطی خواستم کردم) 6 - دیروز یه خواستگار دکتر داشتم (یعنی زودتر بیا منو بگیر )

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید                    

                                                     داستان غم پنهانی من گوش کنید

قصه ی بی سر وسامانی من گوش کنید                   

                                                    گفت وگوی من وحیرانی من گوش کنید

 

                                شرح این اتش جان سوز نگفتن تا کی

                                سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی

 

روزگاری من ودل سا کن کویی بودیم               

                                                    ساکن کوی بت عربده جویی بودیم

عقل ودین باخته دیوانه ی رویی بودیم                

                                                    بسته ی سلسله ی  سلسله مویی بودیم

 

                                کس در ان سلسله غیر از من ودل بند نبود

                                یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

 

نرگس عمزه زنش این همه بیمار نداشت              

                                                      سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت

این همه مشتری وگرمی بازار نداشت                      

                                                       یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت

                                                                                      

                                اول ان کس که گرفتار شدش من بودم 

                                 باعث گرمی بازر شدش من بودم

 

عشق من شد سبب خوبی ورعنایی او                     

                                                 داد رسوایی من شهرت زیبایی او

بس که دادم همه جا شرح  دل ارایی او                     

                                                شهر پر گشت زغوغای تاماشای او  

 

                               این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد

                               کی سر برگ من بی سر وسامان دارد

شب عید آتشی بر خرمن اسفند خواهی زد


به فروردین چشمانت مرا پیوند خواهی زد


برای آن که  فروردین شود اسفند چشم من 

 

قدم بر پشت بامم با گل و اسپند خواهی زد

  

دلم دور از تو گلدان ترک خورده است میدانم


ترک های دلم را با نگاهت بند خواهی زد


تمام لحظه های من تهی از آب و آیینه است


بگو بر ظلمت یخ بسته‌ام لبخند خواهی زد؟


کدام ابر سترون سنگ قبر لحظه‌هایم شد


به چشمانم گل‌ای سبز سخاوتمند خواهی زد؟


برای این پلنگ زخم‌دار بیستونت باز


شب مهتاب فال سوختن تا چند خواهی زد؟!


گواهم سال‌های حسرت آلودی که پرپر شد


در اثبات جنونم تکیه بر سوگند خواهی زد؟


در این حجم نفسگیر حقارت‌های مردابی


صدایم از ورای قله ی الوند خواهی زد؟


و مشتی از پر سیمرغ لای این سفرنامه است


از آن حرز امانم را به بازوبند خواهی زد


غروبی تار خواهم زد تمام انتظارم را


دف تنهایی‌ام را آسمان یک چند خواهد زد


سال نو مبارک

حالشو ببر

http://www.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 26 اسفند 1389   5:02:09 PM

salam.omidvaram to shokolateto mesle man nakhorde bashi.movafagh bashi juju

http://sakartvelo-georgia-gorjestan.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 25 اسفند 1389   12:13:05 AM

برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست

گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست

 آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک

جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

 این قافله از قافله سالار خراب است

اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست

 تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش

دیدم که در آن آئینه هم جز تو کسی نیست

 من در پی خویشم ، به تو بر می خورم اما

آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست

 آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است

حیثیت این باغ منم ، خار و خسی نیست

 امروز که محتاج توام ، جای تو خالیست

فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست

 در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است

وقتی همه ی بودن ما جز هوسی نیست

ه.ا.سایه

حالشو ببر

http://sakartvelo-georgia-gorjestan.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 24 اسفند 1389   11:24:14 PM

گفتي عاشقمي، گفتم دوستت دارم. گفتي اگه يه روز نبينمت ميميرم، گفتم من فقط ناراحت ميشم. گفتي من بجز تو به كسي فكر نمي كنم، گفتم اتفاقا من به خيلي ها فكر مي كنم. گفتي اگه بري با يكي ديگه من خودمو مي كشم، گفتم اما اگه تو بري با يكي ديگه، من فقط دلم ميخواد طرف رو خفه كنم. گفتي ... ، گفتم... . حالا فكر كردي فرق ما اين هاست؟ نه! فرق ما اينه كه: تو دروغ گفتي، من راستش

هر وقت خواستي بدوني کسي دوستت داره تو چشماش زول بزن تا عشق رو تو چشماش ببيني اگه نگات کرد عاشقته . اگه خجالت کشيد بدون برات ميميره . اگه سرشو انداخت پايين و يه لحظه رفت تو فکر بدون بدونه تو ميميره و اگر هم خنديد بدون اصلا دوست نداره

 حالشو ببر

من از کجاي تو شروع شدم در امتداد لحظه اي که امتداد تو بود از درون تو گذشتم، در درون تو زاده شدم چون حوا که از دنده ي آدم بيرون آمد خودم را تنها يافتم ميان فاصله اي از خودم، تا سايه هاي تو *** غم هايم آشنا با من نفس مي کشند با حادثه هاي معمول از حوادث عبور مي کنند از فضاهاي رنگي به جستجوي بيرنگي آهنگ بي صداي بودن، بودم يا طنين ترانه اي در دور *** کلاه تو بزرگ بود و پر سايه و من و سبزهاي کوچک، در انتظار نور سوار بر خيالات خودم بودم که بادي وزيد و پلکهايم در افق گم شد با سکوت *** در چشمانت سؤالي بود نوري که از مردمکهايت مي ريخت پريدن پرنده اي از ميان پلکهايت در چشمانت سوال... و من که بي تفاوت از کنارت عبور کردم

سنگ قبر من بنويسـيد خسته بود اهــل زمين نبود نـمازش شــكســته بود بر سنگ قبر من بنويسيد شيشه بود تـنها از اين نظر كه سـراپا شـكســته بود بر سنگ قبر من بنويســـــــيد پاك بود چشمان او كه دائما از اشك شسـته بود بر سنگ قبر من بنويســيد اين درخت عمري براي هر تبر و تيشه، دســــته بود بر سنگ قبر من بنويســــــيد كل عمر پشت دري كه باز نمي شد نشسته بود

آخرین مطالب


بی قرارم امروز


ما که ندیدیم


سلام مسیح


فصل امتحانات و اضطراب


تغذیه مناسب دانش آموزان در فصل امتحانات


آنچه دانش اموزان در ایام امتحانات باید بدانند


سلام سهراب


خیلی نامردی غریبه


برای من...


برای روز میلاد تن من،


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

100880 بازدید

91 بازدید امروز

55 بازدید دیروز

269 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements